سخن حکیمانه...

دو چیز راهمیشه فراموش کن

به کسی خوبی کردی                                                                           کسی به تو بدی کرد

دو چیز را هرگز فراموش نکن

خدا را

مرگ را

به مجلسی وارد شدی

زبان نگهدار

به سفره ای وارد شدی

شکم نگهدار

به خانه ای وارد شدی

چشم نگهدار

به نماز ایستادی

دل نگهدار

لقمان حکیم

وصیت چارلی چاپلین به دخترش...

چارلی چاپلین هنر مند بزرگ سینما کسی  که در آثارش به انسان ارج نهاد و فساد و تباهی را با طنز به باد انتقاد گرفت او نامه ای به دخترش جرالد چاپلین دارد که در حیطه ادبیات یکی از با ارزشترین نوشته هاست.

نوشته او سرشار از نکته های هشدار دهنده به انسان خصوصا به دختران و زنان در باب زندگی و زیستن شرافتمندانه است.

 

جرالدین دخترم!از تو دورم ولی برای یک لحظه تصویر تو از دیدگانم دور نمی شود.اما تو کجایی؟در پاریس روی صحنه تاتر پر شکوه شانزه لیزه...در نقش ستاره باش و بدرخش!ام فریاد تحسی آمیز تماشا گران و عطر مستی آور گلها که برایت فرستاده اند ترا فرصت هشیاری داد بنشین نامه ام را بخوان...هنر قبل از آنکه دو بال پرواز به انسان بدهد اغلب دو پای او را می شکند...

  جرالدین دخترم!پدرت با تو حرف می زند شاید شبی درخشش گرانبها ترین الماس این جهان تو را فریب دهد.آن شب است که این الماس  آن ریسمان نا استوار زیر پای تو خواهد بود و سقوط تو حتمی است.

روزی که چهره زیبای یک اشراف زاده بی بند و بار تورا بفریبد آن روز است که بند باز ناشی خواهد بود.بند بازان ناشی همیشه سقوط می کنند.از این رو دل به زر و زیور مبند.بزرگترین الماس این جهان آفتاب است که خوشبختانه بر گردن همه مردم می درخشد اما اگر روزی دل به مردی آفتابگونه بستی با او یکدل باش و به راستس اورا دوست بدار.

  دخترم! هیچ کس و هیچ چیز دیگر را در این دنیا نمی توان یافت که شایسته آن باشد که دختری ناخن پای خود را برای آن عریان کند...دخترم!برهنگی بیماری عصر ماست.به گمان من تن تو باید برای کسی عریان باشد که روحش را برای تو عریان کرده است.

جرالدین دخترم!با این پیام نامه ام را به پاین می برم:انسان باش زیرا که گرسنه بودن و در فقر مردن هزار با قابل تحمل تر از پست و بی عاطفه بودن است